به گزارش صد آنلاین،در این داستان تلخ و غمانگیز، یک زن جوان با مراجعه به پلیس آگاهی پاکدشت خبر ناپدید شدن همسرش را اعلام میکند. این پرونده در ابتدا به نظر یک ناپدید شدن ساده میرسد، اما با تحقیقات بیشتر، به یک جنایت خانوادگی وحشتناک تبدیل میشود. این ماجرا به ما یادآوری میکند که تنشهای خانوادگی میتوانند به عواقب فاجعهبار منجر شوند و گاهی اوقات نزدیکترین افراد به ما ممکن است تهدیدی بزرگ برای زندگیمان باشند.
ناپدید شدن شهاب
زن جوان با اضطراب به پلیس میگوید که همسرش، شهاب، هر چند روز یک بار به خانه مادرش سر میزد و صبح روز حادثه نیز از خانه بیرون رفته است. اما پس از تماس با او، متوجه میشود که تلفن همسرش خاموش شده و از مادرش نیز خبری از او ندارد. این نگرانی باعث میشود که او به پلیس مراجعه کند و درخواست کمک کند.
آغاز تحقیقات
پس از ثبت شکایت، مأموران پلیس به سرعت تحقیقات را آغاز میکنند. آنها متوجه میشوند که آنتن تلفن همراه شهاب قبل از خاموش شدن در محدوده خانه مادرش فعال بوده و به همین دلیل به آنجا میروند. برادر شهاب، شهرام، و مادرش نیز مورد پرسوجو قرار میگیرند. شهرام در توضیحات خود میگوید که برادرش صبح به خانهشان آمده و بعد از آن به سراغ خرید مایحتاج رفته است. اما اطلاعاتی که از دوربینهای مداربسته به دست میآید، نشان میدهد که شهاب پس از ورود به خانه مادرش، دیگر از آنجا خارج نشده است.
اختلافات خانوادگی
تحقیقات نشان میدهد که بین شهاب و شهرام اختلافات عمیق و شدیدی وجود داشته است. آنها در گذشته نیز بارها با یکدیگر درگیر شده بودند و این تنشها به مرز خطرناکتری رسیده بود. شواهد و مستندات نشان میدهد که شهرام سعی دارد با بیان اظهارات متناقض، مسیر تحقیقات را منحرف کند. به همین دلیل او به عنوان مظنون بازداشت میشود.
اعترافات
شهرام در ابتدا از اظهارات خود دست نمیکشد، اما با رو به رو شدن با مستندات، ناچار به اعتراف میشود. او در تشریح ماجرا میگوید که بین او و برادرش کینههای عمیق وجود داشته و در روز حادثه، شهاب از او درخواست یک میلیون تومان پول میکند. وقتی شهرام میگوید که فقط 50 هزار تومان دارد، شهاب با او درگیر میشود و به او حمله میکند. در این حین، شهرام عصبانی شده و به ناگاه شهاب را با سیم خفه میکند.
جنایت پنهان
این جنایت به طرز هولناکی انجام میشود، در حالی که مادر و خواهر شهرام در خانه حضور دارند اما هیچکدام از ماجرا باخبر نمیشوند. پس از خفه کردن برادرش، شهرام جسد او را در گونی میگذارد و منتظر میماند تا خواهرش از خانه خارج شود. سپس، جسد را در گودالی که قبلاً برای دفن برادرش حفر کرده بود، دفن میکند.
کشف جسد و محاکمه
مأموران پس از اعترافات شهرام، محل دفن جسد را پیدا کرده و آن را به پزشکی قانونی انتقال میدهند. تحقیقات بیشتر نشان میدهد که خانهای که شهرام و مادرش در آن زندگی میکنند متعلق به شهاب بوده و این موضوع یکی از دلایل اصلی اختلافات بین آنها بوده است. برادر دیگر خانواده نیز به مأموران میگوید که شهاب نگران بود که شهرام پس از فوت مادرشان، خانه را تخلیه نکند و به همین دلیل تنشها افزایش یافته بود.
این پرونده در نهایت به دادگاه کیفری ارسال میشود و اولیای دم برای شهرام درخواست قصاص میکنند. این ماجرا نشان میدهد که چطور یک تنش خانوادگی و کینه قدیمی میتواند به جنایتی هولناک منجر شود. از این داستان میتوانیم نتیجه بگیریم که پیشگیری از اختلافات خانوادگی و توجه به مشکلات روانی میتواند به حفظ امنیت و آرامش خانوادهها کمک کند.